این روزهای ما

ساخت وبلاگ
امروز 3 تیر هست و پسر ما 90 روزه شده.

اولین مسافرتش رو تو 51 روزگی رفت. سفر یک هفته ای به شمال . 26 اردیبهشت رفتیم تو راه هوا خوب بود و بیشتر چرت میزد . اونجا ولی خیلی خوشش نیومده بود از اینکه جای خوابش عوض شده بود و مثل خونه خودمون آرامش نداشت. عصر و شبا گریهه میکرد . از اونور هم مه یاس همش دلش میخواست بره بیرون دیگه خداراشکر دایی جانم چند روز بعد به ما پیوستن و دیگه مه یاس همش با اونا بود بیرون میرفت و با بچه ها بازی میکرد .شنبه اول خرداد برگشتیم و خداراشکر خوش گذشت البته جدا از گریه های محمد

و قسمت شد که دوشنبه 10 خرداد مسافرت دوم ما به مقصد مشهد رقم بخوره . مامان جون و دایی مجتبی از یزد با ماشین اومده بودن و ما هم با هواپیما رفتیم. رفتنی استرس داشتم محمد تو هواپیما گوشش درد بگیره و اگه گریه کنه چه کنم که خداراشکررر کل پرواز رو داشت شیر میخورد و خواب بود. 

مسافرت ما 3 روز بود و هوا مشهدم خوب بود ولی با این حال من فقط عصر میرفتم حرم تا شب و بعد میومدم هتل. جای دیگه هم نرفتیم.

هتلمون استخر داشت دو روز اول محمد رو صبح بعد صبحانه میسپردم  به باباش و با مه یاس میرفتیم استخر که خیلی خوشش اومده بود. ان شا الله محمد بزرگتر بشه مه یاس رو بفرستم کلاس شنا.

پنجشنبه هم برگشتیم و تو پرواز برگشت هم خواب بود محمد.

سفر خیلی خوبی بود ولی به این نتیجه رسیدم مسافرت با دوتا بچه در حالی که یکیشون هنوز نوزاده خیلی سخته و دیگه تصمیم گرفتم فعلا هوس سفر نکنم

شازده ما در آستانه سه ماهگی هست. بعضی روزا رو خوابه و بعضی روزا بیدار.

شبا خداراشکر میخوابه حالا ممکنه دو شب بخوابه یا 5 صبح بیدار بسه ولی وسطاش میخوابه. 

تازگیا ماشین سواری رو دوست داره. کوچیکتر بود تو ماشین گریه میکرد.

یک گریه هایی میکنه با صدای بلنددد . واکسن دو ماهگیش رو 6 خرداد زد . وای که چه واکسن بدی بود از ظهر گریه هاش شروع شد تاااااا نصفه شب و تا پاشو تکون میداد جیغ و گریه هاش میرفت هوا . با اینکه پاشو بستم بازم ناله میکرد. دیگه پس فرداش خداراشکر خوب شد.

 

 

دیگه اینکه باید خوووب مواظب باشم مه یاس یکدفعه نره رو داداشش لپش محکم نشه و ناخن تو چشم و دماغ و گوشش نکنه..

تا بچه رو میخوابونم یا میبیندش میپره روش و محمد هم میترسه و بعضی وقتا لباشو ورمیچینه و یک گریه سوزناک میکنه که قلبم آتیش میگیره. زیاد نمیشه چیزی بگی چون خانم حساس میشن.(

تازگیا ظهر که محمد رو میخوابونم میذارم تو اتاق خواب درشو قفل میکنم که مه یاس نره بیدارش کنه.

کلاس خلاقیت مه یاس هم به خاطر رمضان شده هفته ای یکروز یکشنبه ها 10 تا 1.

 مه یاس واقعا عاشق کلاسشه   اون هفته که از مشهد برگشته بودیم به خاطر ویروس بدی که گرفته بود و تب و استفراغ داشت نبردم کللی گریه کرد و میخواست بره.

طاعات و عبادات همگی قبول حق.

 

مه یاس کلاس اولی...
ما را در سایت مه یاس کلاس اولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ourdearbaby بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت: 12:36